تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان و خدایی که در این نزدیکی است... و آدرس solaleh20.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
چه بسیار کسانی که در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسیدند
و چه بسیار کسانی که در آغاز شب بر او حسد میبردند
و در پایان شب عزاداران به سوگشان نشستند
خدایا از این که میدانیم و گناه میکنیم ما را ببخش
بر پیکر عالم وجود جان آمد
صد شکر که امتحان به پایان آمد
از لطف خداوند خلیل الرحمن
یک عید بزرگ به نام قربان آمد
عید قربان مبارک
از پیله تا پرواز ، از نغمه تا آواز.
راهی به خوشحالی است ، از چشمۀ آغاز.
ساعاتِ در گذر ، معنایِ زندگی است.
آذین شدن به عشق ، مفهومِ بندگی است.
پویشگری نکوست ، تا غنچه گل شود.
هر پرده از جهان ، همسنخِ دل شود.
نی یارِ غصه نیست ، در بزمِ قانعان.
درهایِ بسته چیست ، در نزدِ صانعان.
هر صحنه ای خوش است ، گر نکته بین شوی.
در صبر و سادگی ، گر نقطه چین شوی.
خیلی چیزا تو زندگی هست
که:
نمیشه آرزو کرد
آرزو هم بکنی
بهشون میگن :
آرزوی محال ...!
گاهی اوقات همین
آرزوهای محال
تبدیل به یک
رویا می شن و ...
و می بینی چقد
رویاهات رو
دوست داری ...!
ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺎﺷﻴﺪ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻴﺪ.
اﮔﺮ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺁﻧﺮا ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪاﺭﻧﺪ, ﺑﮕﺬاﺭﻳﺪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ,
" ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻚ اﻧﺘﺨﺎﺏ اﺳﺖ "
ﺯﻧﺪﮔﻲ, ﺭاﺿﻲ ﻧﮕﻪ ﺩاﺷﺘﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﻴﺴﺖ.
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم
که نابودت میکنم ! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی!
زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و... خلاصه فریاد میزدم که دیدم
یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید
هی می پرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید...
سلام به همه دوستای خوبم
حالتون خوبه؟ خوش میگذره؟
یه چند وقتیه وبلاگ تنهای شیطون (آقا سیاوش) برا باز میشه ولی بعد چند لحظه یه صفحه ای میاد که نمیدونم چیه!!!!!!!!
اگه تشریف آوردین آقا سیاوش لطفا بفرمایین چه کنیم ما!
شمام اگه میذدونین مشکل چیه راهنمایی کنین لطفا!!!
ممنووووووووووووووووون گزاااااااااااااااااااااارم
مردی تمام عمر خود رو صرف پول درآوردن و پس انداز کردن نموده
و فقط مقداری بسیار اندکی از در آمدش را صرف معاش خود می کرد
و در واقع همسر خود را نیز در این مکنت و بدبختی با خود شریک نموده بود.
روزی خلیفه به بهلول گفت:
بیا و یک روز به جای من بر تخت بنشین.
بهلول قبول کرد و یک روز بر جای خلیفه بر تخت نشست.
فردای آن روز خلیفه آمد و گفت:
حتما دیروز به تو خوش گذشت و مردم به تو احترام می گذاشتند.
بهلول گفت: دیروز جهنمی بود برایم که تا حال ندیدم.
هر کدام از مردم تکه ای از بدنم را می کندند و با خود به جای اموالشان می بردند.
وااااااااااااااای که چقدر من دوسش داشتمممممممممممممممممم
سخت است حرفت را نفهمند
سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند
حالا می فهمم که خدا چه زجری می کشد
وقتی اینهمه آدم حرفش را نفهمیده اند که هیچ
اشتباهی هم فهمیده اند...!
سال هاست که معنای این را نفهمیده ام
« رفت و آمد »
یا
« آمد و رفت » ؟
آدم ها می روند که برگردند یا می آیند که بروند ؟
شاید هنوز نرسیده باشید ،
اما امروز نسبت به دیروز ، به مقصد نزدیک ترید ...